شعر
حالا که رفته اینه باد می آید و
نه برگی دست تکان می دهد
انگار زمان متوقف شده است برای من
که بی کلید پشت همه در ها مانده ام
________
حالا که رفته ای
دل دلیل می آورد
و عشق گریه می کند
با این همه
جای خالی ات پر نمی شود
نه با خیال و نه با خاطره
__________
حالا که رفته ای
شعری می نویسم
برای گل های مریم
شعری می نویسم برای مرگ
شعری می نویسم
برای دیداری که دیگر اتفاق نمی افتد