Photo Makeup Editor v1.35
نرم افزار CLASSIC MENU FOR OFFICE ENTERPRISE ابزاری قدرتمند در زمینه نمایش نوار ابزار و منوی کلاسیک از آفیس 2003 بر روی نوار می باشد.]]>
مرز نیستی!
حرف رفتن را مزن زودست هنوز
قصه ی ماندن بخوان وقتست هنوز
گر نماند فرصتی،اندک زمان ده مهلتی
شاید که فکرت بیادم هست هنوز
نخانم یک غریبه،که غریبت نیستم
مهرت به دلست،عاشقت هستم هنوز
بین من و تو مرز دل و مرز غم است
شاید که ره به نابودی نرسیدست هنوز
من دعا کردم برایت هر شب و هر نیمه شب
شاید که در رویا فرصت دیدارست هنوز
تو رامن چشم در راهم که باز آیی
گر چه هرزست،اما امید هست هنوز
گرفتار
پریشانم پریشانم به خود کرده گرفتارم
سفر کردم به دریای که پایانش نمی دانم
ندانسته خطر کردم دل خون را سپر کردم
گمان کردم که رحم آید از او بر این دل تنگم
همه دم دل پریشانست به سیل غم گرفتارست
امیر دل گریزانست دل خسته به زندان است
همه دانند که تنهایم ولی با من نمی مانند
مرا آشفته می دانند مرا دیوانه می خوانند
هر که با من نشست روزی نکرداین دل به عشق راضی
نشد با من دمی مشغول،برای دل به عشق بازی
همیشه با توام(MN2FZ)
تا ته دنیا و هر جا ، که بری من میام اونجا
تا ته قصه و رویا ، که بری من میام اونجا
اگه بامن سخته هجرت،اگه هستم کوه رخوت
بدون با تو می شم دریا،نه اصلا کل دنیا
***
نگو کوچیکتری از کل دنیا، نگو کم بود یه دریا
آخه من یک کویرم،که بیتوخشکموهمچو یه صحرا
اگه می خای برم، پیشت نباشم
بگو تا که قدمهامو بزارم سوی فردا
بر خیزو چاره کن فصلی دوباره کن.....
بهار دوباره را در خزان تجربه خواهم کرد........
خرابی ها ی دلم را میسازم ..........
دگر این ره پر ماجرای زندگی را تنها نمی پیمایم ! گر ره گم کرده ام ملالی نیست خوش آنست که خود پیدا کرده ام ....
به یاری یاران و همت خویش می سازمت ای بنای مستحکم ای ویرانه ی جای مانده از هزاران غم؛ ای دل ! دلی که هزاران طوفان و تگرگ و صاعقه بر تو حمله کردند و قصد نابودی تو کردند ولی هنوز استوار برجای مانده ای........
تا آسمان می سازمت.....
دگر دروازه ات بر هر غریبه ای نمی گشایم و تنها کسی که را درین سرای جای خواهم داد که هم درد باشند نه آنانکه خود درد من باشنند:
چنان دل کندم از دنیا
که شکلم شکل تنهایی است
ببین مرگ مرا در خویش
که مرگ من تماشایی است
مرا در اوج میخواهی
تماشا کن، تماشا کن
دروغین بودم از دیروز
مرا امروز حاشا کن
در این دنیا که حتی ابر
نمیگرید به حال ما
همه از من گریزانند
تو هم بگذر از این تنها
فقط اسمی به جا مانده
از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی
قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم
به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن
چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند
مرا در خود رها کردن
همه خود درد من بودند
گمان کردم که همدردند
شگفتا از عزیزانی
که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی
پل پرواز من بودند
گره افتاده در کارم
به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن
چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند
مرا در خود رها کردن
همه خود درد من بودند
گمان کردم که همدردند
رفیقان یک به یک رفتند
مرا در خود رها کردن
همه خود درد من بودند
گمان کردم که همدردند
روز حادثه(MN2FZ)
خدایا آسمان پر التهاب است
تمام چشمه ها پوچ و سراب است
خدایا حادثه در انتظار است
دل پر ماجرایم بی قرار است
خدایا یخ زده آب و درختها
بهم پیوند شدند هفت آسمانها
کویر تشنه طغیان کرده تا بحر
تمام باده ها گشته پر زهر
به روی قله ها آتش نشسته
تمام غنچه ها از هم گسسته
خدایا کودکان در غم اسیرند
خدایا برده ها برما امیرند
خدایا پادشه در کنج زندان
خدایا سارقان در کوی رندان
تمام آن یلان مردند و رفتند
به روی قبرشان سگهانشستند
الهی زندگی بی محتوی شد
خدایا زندگی پول و هوی شد
به فریادم برس ای ناجی غم
که دریای غمت را مبتلایم
بفریاد من و من ها برس رب
که اتش می کشم از ناله وتب
دنیای ما را غم با رنگ خاکستر پوشانده و آسمان ما از غصه همچو سنگست...
دگر بلبلان بر شاخه ها نغمه شادی نمی سرایندو دلشان خون است....
دگر کودکان با گل و اب و خاک مانوس نیستند و بازیشان بوی خون و جنایت گرفته، سرگمیشان آتش و دشنه و شمشیر است....
گمانم اکنون هنگام قیامت است.....